‍ دوستی با اهل سنت ✍ مهدی یزدانیان خاطرات بسیاری

‍ دوستی با اهل سنت
✍ مهدی یزدانیان
خاطرات بسیاری از دوران حضور در بلوچستان و فعالیت در نهاد رهبری دانشگاه پیام نور خاش دارم.
دانشگاهی که فقط دو کارمند شیعه داشت و طبیعتا در چنین فضایی حضور یک روحانی شیعه برای اهل سنت جای سوال بود.
در هفته های اول جوانی بلوچ به دفتر نهاد آمد و گفت می خواهد شیعه شود. دلیل این اقدام را پرسیدم. گفت به خاطر اختلاف با خانواده اش می خواهد شیعه شود گفتم انسان برای تغییر مذهب باید دلایل عقلی و منطقی کاملی داشته باشد و با این مسئله احساسی نمیشود رفتار کرد. دوشنبه ها جلسه قرائت قرآن داشتیم و بعد از قرائت در حد یک ربع تفسیر قرآن می گفتم. خلاصه ، بعد از مدتی کوتاه که رابطه دوستانه ای بین مان برقرار شد ، رازی را بر ملا کردند آن جوان ظاهرا متمایل به شیعه را دوستان اهل سنت فرستاده بودن تا از کار و مسئولیت بنده سر درآورند. به آنها اطمینان دادم که سخنانم به آن جوان دانشجو حرف دلم بود و با اعتقاد گفتم. بعد از اتمام ماموریت و بازگشت به قم ، روزی یکی از دوستان اهل سنت با خانواده به قم آمد و خودش پیشنهاد داد به زیارت حضرت معصومه و مسجد مقدس جمکران برویم. میگفت هر ساله به زیارت امام رضا میرود. ولی اولین باری است که حضرت معصومه را زیارت می کند.
دوستان اهل سنت از مخالفت بنده با شیعه انگلیسی که در خاش نفوذ کرده بود بسیار خرسند بودند.
سخنشان این بود که شیعه و سنی سالها در این منطقه با هم زندگی کردند و هیچ مشکلی با هم نداشتند. فرزندانشان آزادانه مذهبشان را انتخاب می نمودند.
@eshkabar
ارسال شده توسط:Ahmad Rajabzadeh
@eshkabar

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن