به نام خدا داستانِ آب ✍ محمد مهدی امینیان مدرس شاید
به نام خدا
داستانِ آب
✍ محمد مهدی امینیان مدرس
شاید باورتان نشود که شام قریب به تمام شبهای تابستانی مردم ، فقط آبدوغ خیار بود .
خورشید که غروب می کرد وگرمای هوا کم می شد یک نفر باید می رفت بالای پشت بام و فرش و لحاف ها را پهن می کرد تا یواش یواش ، تشک و ملافه ها خنک شود .
بعد هم مادران ، تُغارچۀ ماست و نون قرصِ کوبیده و خیار ( خیارهای آن زمان طبس ، خیارهای راه راهِ کمی متمایل به سفید و بسیار معطری بود که با خیارهای حالا ، زمین تا آسمان فرق داشت ) و چندتا کاسۀ مسی و قاشق نیکلی ( حالا،،، یا مسی ) و ….. دیگه چی موند ؟؟؟
آها … تُغولِ آب خنک .
تقریباً ۵۵ سال پیش ، شهر طبس را «لوله کشی آب» کردند . زمانِ شهرداریِ حاج حسن آقا بندگی . خداوند رحمتشان فرماید .
قبل از آن ، همۀ مصارف آب ، از نهرین بود .
نهرین ، یعنی دو نهر بازگ و اَج . که هم مزارع و باغچه ها را آبیاری می کرد ، هم حوض ها را پر می کرد و هم دریاچه ها را . و هم چندین آب انبار شهر را .
• دریاچه ( یعنی همان حوض وسط حیاط ) جزء اصلی معماری بود و در همۀ خانه ها وجود داشت و مردم برای مصارف عادی از شستشوی ظروف و لباسها تا پرکردن آفتابه و اگر تابستان بود ، آبتنی ، استفاده می کردند .
دریاچه ها گود و بعضاً خیلی بزرگ بود .
بعد ها که «تلمبۀ تنفسی» ، اختراعی رایج شد ، در بعضی خانه ها ، سقفی را در میانۀ ارتفاع دریاچه می زدند ، بصورتی که قسمت بالایی تبدیل به یک آبنمای کم عمق می شد و قسمت زیرین ، تبدیل حوضی مخزنی ، شبیه آنچه در مطبخ ها وجود داشت . بعد یک تلمبۀ تنفسی در کنار دریاچه نصب می کردند که آب مخزن زیرین را به آبنما انتقال دهد . این تلمبه ها باعث پیشرفت قابل توجهی در بهداشت می شد . چه دائماً امکان دسترسی به آب تمیز برای شستشوی ظرف و … فراهم بود .
نکتۀ عجیب این بود که ظاهراً این تلمبه ها در طبس رواج قابل توجهی نیافته بود و لااقل من ، خانه های کمی را دیده بودم که صاحب این وسیله بودند .
• یک جایی برایتان گفتم که منبع آب خوردن ،
حوض بود . همان که با طناب و سطل یا اِشکِلَک و تغول از آن آب می کشیدند . و معمولاً توی فضای مطبخ بود .
• اگر آب سرد می خواستید ، یا باید از حوض انبار ( آب انبار ) آب می آوردید ، یا صبر می کردید که آب داخلِ تغول ها بر اثر تبخیر بدنۀ سفالی آن خنک شود .
یخچال های امروزی هنوز نبود . فقط به تعداد بسیار اندک ، یخچالِ نفتی ، آن هم در ادارات دولتی و احیاناً خانه های ثروتمندان یافت می شد .
پدر من ، کارمند ادارۀ آمار بودند که یک یخچال نفتی داشت. هر از گاهی در روزهای تابستان ، پدرم یک فلاسک کوچک ، یخ قالبیِ تولید یخچال مزبور را به خانه می آوردند . آن روز ، مادرمان می توانستند برای بعد از ظهر ، خانواده را با یک شربتِ آبلیموی خنک ، پذیرایی کنند . یا آبدوغ خیارِ آن شب را با یخ بخوریم . که خودش خاطره ای می شد ، بیاد ماندنی !
بعد ها ،کارخانۀ یخ طبس ، افتتاح شد و یخ فراوان تر و در دسترس مردم قرار گرفت .
بیاد دارم که یک دکّۀ چوبی جلوِ میدان ، سرِ کوچۀ کارخانۀ یخ گذاشته بودند که در آن یخ می فروختند . یک قالب تازۀ یخ ، که تقریباً ابعاد ۲۰*۲۰*۱۰۰ سانتیمتر داشت ، ۵ تا ۶ قَران (ریال) قیمت داشت . البته اگر خریداری گیر نمی آمد و یخ ، کم کم ، آب می شد ، قیمتش به ۲ قَران و یک قران هم می رسید .
این را هم بگویم که معمولا ، کسی یک قالب کامل نمی خواست . بیشترِ مردم ۲ قران یخ می خریدند . ثلثِ قالب .
• تا یادم نرفته ، یخچال های نفتی ، قیافۀ همین یخچال های معمولیِ امروز را داشت ولی در زیر آن یک صفحه بود ، حاوی بیش از ده فتیله .
زیر آن هم ، مخزن نفت .
یک بار خودم دیدم که آن صفحه را که کشویی بود ، بیرون کشیدند . فتیله ها را تمیز کردند ، مخزن را پر از نفت کردند . فتیله ها را روشن و شعله ور کردند و صفحۀ شعله ها را دوباره به زیر بدنۀ یخچال خزاندند .
• و البته کارخانۀ یخِ شهر ، با برق کار می کرد .
و اما ، شهر که لوله کشی آب شد ، تحولی پیش آمد که همه چیز تغییر کرد .
باید بگویم که اوایل ، خیلی از خانه ها لوله کشی آب نداشتند .
برای همین ، یک جور شیر برداشتِ عمومی ، جا به جای شهر وجود داشت به نام «فشاری».
پای فشاری ها شلوغ می شد ، هرکسی می خواست سطل و تغولش را آب کند …
و بقیۀ داستان بماند برای بعد . انشاءالله
عشق آباد خبر
@eshkabar
ارسال شده توسط:۰۹۱۳۲۵۰۲۰۳۹ علی رجب زاده
@eshkabar