سروده ای زیبا از شاعر گرامی ، آقای ابوالقاسم صفوی

سروده ای زیبا از شاعر گرامی ، آقای ابوالقاسم صفوی در مرثیت سرور آزادگان جهان سیدالشهدا حضرت اباعبدالله الحسین ( ع)
⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️

دلم ز غربت عرفان تو پریشان است
سرشک دیده مرا، زین سبب به دامان است
نگاه ما به غباری ز جسم خاکی توست
که شأن عرشیت از چشم خاک پنهان است
پیام سرخ تو را لاله ها بما دادند
که خون منادی آزادگی انسان است
من از سکوت تو اندر مدینه دانستم
که مقصد سفرت سر زمین طوفان است
ندای العطشت راکجا کنم باور
چرا که آب به عشق لب تو عطشان است
تویی که کشته اشکی نه کشته خنجر
که اشک دیده هم اندر غم تو گریان است
تو سر به خصم بدادی که خلق دریابد
که سر وسیله برای بقای ایمان است
حماسه که تو در اوج خالقش گشتی
به فهم خاک نشینان مگر که امکان است
به لحظه لحظه آن روز واقعه تاریخ
فرو فکنده سر و در عذاب وجدان است
به مدح و مرثیتت من حدیث خود گویم
وگر نه حق تو اولی برین و بر آن است
عشق آباد خبر
@eshkabar
ارسال شده توسط:۰۹۱۳۲۵۰۲۰۳۹ علی رجب زاده
@eshkabar

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن