هوالمحبوب به بهانه سالگرد شهادت سردار سلیمانی موضوع انشاء: رفیق یا حبیب من
هوالمحبوب
به بهانه سالگرد شهادت سردار سلیمانی
موضوع انشاء: رفیق
یا حبیب من لا حبیب له
یا شفیق من لا شفیق له
یا رفیق من لا رفیق له
رفاقت هدیه آسمانی است از جانب حبیب .
اول رفیق است و آخر رفیق.
اول حبیب است و آخر حبیب.
رفیقِ کسی که رفیقی ندارد.
دوستان و فرزندان خوبم در دبیرستان فردوسی!! نخبگان و ستارگان پر فروغ طبس!!
تا امروز شما انشاء نوشتید و من نمره دادم. امروز بعنوان مدیر مدرسه دوست دارم من برایتان انشاء بنویسم. موضوع انشاء امروز من اختیاری است. مثل موضوعات اختیاری شما.
“دوستی و رفاقت”
دوستی یک رابطه است میان دو انسان رابطه ای که از کودکی شروع میشود و تا هنگام مرگ ادامه دارد. دوستی زمان و مکان و حد و مرز و اندازه ندارد. این دوستی گاهی از در خانه همسایه شروع میشود تا یک شهر و یک کشور و حتی یک دنیا ادامه دارد. کوچک ودر سن و سال شما که بودم، فکر می کردم که دوست خوب کسی است که در ناراحتی من ناراحت باشد و در شادی من شاد. در تمام امور با من همراه باشد.
فرزندان عزیزم! دوست دارم امروز داستان دوستی را برایتان بگویم که آشناست شما هم او را می شناسید .
نام اوحاج قاسم است. حاج قاسم رفاقتش آسمانی بود و رنگ رفاقتش آبی. آبیِ دریا، آبیِ آسمان و آبیِ بی نهایت.
اصلا او دریا بود. او آسمان آبی بود. او موجهای پی در پی دریا بود .او مثل کوه بود. او اشداء علی الکفار رحماء بینهم بود. او کوهی از آتش بود،او روف و مهربان بود. او بارش باران رحمت بر شکوفه های با طراوت بود و بالاخره او انتهای دوستی و رفاقت بود.
لبخندش بر دوستان بسان باغ پر از گل محمدی ص زیبا و عطراگین بود و قهرش بر دشمنان بسان صیحه آسمانی.
و او فرشته خصالی در لباس آدم بود.
آنگاه که بر گونه های فرزند خردسال شهید بوسه می زند، آنگاه که او را دلداری می دهد،آنگاه که اشکهای او را با سر انگشتان پر مهر خود پاک می کند، گویی تحمل دیدن اشکهای آن کودک خردسال شهید را ندارد.
قاسم همه نعمت های خوب خداوند را تمام و کمال داشت.هر چه او از خداوند می خواهد، بی انتها است او مرزهای بسیج را هم در هم شکست و گسترش داد لباس خوش رنگ بسیج را در جنگ و رزم ، در سیل و زلزله، چپ و راست و حتی عرب و عجم خلاصه ندید و نکرد، بلکه همه را رضایت خداوند دید و چه زیبا جمله ما رایت الا جمیلا را معنای عینی بخشید. او سرباز وطن است،او پاسدار ناموس مسلمان است، او جانباز است .
او مصداق والله ان قطعتموا یمینی است.
او ارتشبد است او تیمسار است.
او سردار دلهاست.
ولی همه این القاب و عناوین دنیایی او را سیرآب نکرد عطشی از عشق حبیب به محبوب در وجودش بود که نوشیدنی های دنیایی ،این عطش را برطرف نمی کرد او تلاش می کند که از نهر کوثر بنوشد. دعا و راز و نیاز شبانه او، درخواست شهادت است. آن هم نه شهادت عادی، شهادت بسان سقای دشت کربلا و دستهای قلم شده علمدار نینوا، او تن بی سر میخواهد، شهادت بسان سالار شهیدان و رگهای بریده شده ی گلو، او تیر سه شعبه در گلو میخواهد. و چه زود دعای او اجابت می شود! و قربانی او مورد قبول واقع میشود.
خدایا من متحیر مانده ام!! چگونه ممکن است که یک بشر در دوران پر تلاطمی که همه بفکر پست و جاه و مقام هستند و بهشت را در کاخهای سر بفلک کشیده دنیوی می بینند، او شهادت را بسان یک طفل نسبت به پستان مادر، دوست داشته باشد؟ شاید در مخیله هیچکدام نگنجد، ولی بوده، هست و خواهد بود. داشتیم و داریم و خواهیم داشت. فرزندان عزیزم قاسم انشای ما در عالم قصه و داستان ورویا و خیال نبود او یک اسطوره است او یک فرهنگ وزین و یک تمدن بزرگ است او به تنهایی یک ملت است. او دوست من و شما و افتخار وطن است.او سردار دلها حاج قاسم سلیمانی است.
محمد رفیعی، مدیر دبیرستان هیات امنایی فردوسی طبس
@eshkabar
ارسال شده توسط:Ahmad Rajabzadeh
@eshkabar