نادانی ، بزرگترین مصیبت است ✍مهدی یزدانیان ۱- از دلائل تاکید و
نادانی ، بزرگترین مصیبت است
✍مهدی یزدانیان
۱- از دلائل تاکید و توجه اسلام به علم آموزی ، مقابله با انحراف و تحریف است. تنها علم یقین آور است و کسانی که با گمان یا مرتبه نازل تر یعنی شک ، باورمند می شوند انسانهای حقیری هستند. لذا پیشوایان دین ، جهل را بزرگترین فقر و مصیبت دانسته اند. ما انسانها به عنوان گونه پیشرفته ای از موجودات طبیعت ، بسیار عجیب هستیم. آنجایی که باید بفهمیم ، برای فهمیدن تلاش نمی کنیم و آنجایی که از فهمیدن منع شده ایم ، نهایت توان و تلاشمان را بکار می بریم تا بفهمیم (دانستن از حریم خصوصی افراد)
۲- ذهن ما متورم است. یعنی پر از افکار کم ارزش یا بی ارزش است یقینیات سهم اندکی در ذهن ما دارد. شکیات و گمانها، ذهن ما را اشغال کرده است. لذا ذهن ما تاریک است و شفاف نیست. و نتیجه این عدم شفافیت ، نیافتن معنای واقعی زندگی است…
۳- در احادیث ، علم با نور توصیف شده (علم نور است) و برای حل بسیاری از مجهولات زندگی و برای یافتن سعادت حقیقی ما به نور علم محتاجیم… پس
شک و گمان به ذهن خود راه ندهیم
که بسیاری از گمانها گناه و پلیدی است
۴- حلاوت و شیرینی علم و یقین آنقدر زیاد است که وقتی برای اندیشمندان مجهولی تبدیل به یقین می شده فریاد این الملوک سر میدادند(کجایند فرمانروایان)
۵- تحریف مهمترین ابزار معاندان برای مقابله با ایران اسلامی است. فرمایشات نورانی امامین انقلاب را تقطیع و تفسیر کرده و منتشر می کنند.
کسیکه بدون تحقیق، خزعبلات شیطان صفتان را نشر دهد با آنها محشور خواهد شد(وعده الهی است)
مثلا به امام خمینی جمله “اقتصاد مال خر است” را نسبت می دهند. در صورتیکه حقیقت این است
متن بیان ایشان
«من میل دارم که همه باورشان آمده باشد که این نهضتی که از اول تا آخرش – قریب پانزده شانزده سال، طول کشید و زحمتها کشیده شد، خونها داده شد و جوانها از دست رفت، خانهها از دست رفت، خانمانها خراب شد، و خصوصاً در این یکی دو سال آخر که همه شاهد بودید که چه شد، باورمان آمده باشد که این همه برای اسلام بود.
هیچ من نمیتوانم تصور کنم و هیچ عاقلی نمیتواند تصور کند که بگویند ما خونهایمان را دادیم که خربزه ارزان بشود! ما جوانهایمان را دادیم که خانه ارزان بشود. هیچ عاقلی جوانش را نمیدهد که خانه ارزان گیرش بیاید. مردم همه چیزشان را برای جوانهاشان میخواهند … .
آدم، اقتصاد را برای خودش میخواهد؛ خودش را به کشتن بدهد که اقتصادش درست بشود؟! این معقول نیست. یا جوانهایشان را به کشتن بدهند که نان ارزان گیرش بیاید؟! این یک چیز معقولی نیست.
…آنهایی که دم از اقتصاد میزنند و زیربنای همه چیز را اقتصاد میدانند از باب این که انسان را نمیدانند یعنی چه، خیال میکنند که انسان هم یک حیوانی است که همان خورد و خوراک است! منتها خورد و خوراک این حیوان با حیوانات دیگر یک فرقی دارد. این چلوکباب میخورد؛ او کاه میخورد؛ اما هر دو حیوانند.
اینهایی که زیربنای همه چیز را اقتصاد میدانند اینها انسان را حیوان میدانند. حیوان هم همه چیزش فدای اقتصادش است. زیربنای همه چیزش [است] الاغ هم زیربنای همه چیزش اقتصادش است. اینها انسان را نشناختند اصلاً که چه هست.»
مولوی، در خصوص کسانی که انسان را نشناختهاند و تعریفی جز «حیوان» از انسان ندارند و تمامی علوم طبیعی، اقتصادی و … را نیز فقط برای همین «بدن» و رفاه زندگی میخواهند، میگوید :
این همه، علم بنای آخور است
بهر استبقای گاو و اشتر است
بهر استبقای حیوان چند روز
نام آن کردند این گیجان رموز
@eshkabar
ارسال شده توسط:Ahmad Rajabzadeh
@eshkabar