سال ۱۳۶۶ در منطقه چنگوله مستقر بودیم. محمدرضا فرمانده گروهان
سال ۱۳۶۶ در منطقه چنگوله مستقر بودیم. محمدرضا فرمانده گروهان ۲ از گردان قمر بنی هاشم تیپ انصارالرضا (ع) هم همراه نیروهای گردان در محور عملیاتی مستقر بود. صبح روز شهادتش آمد و گفت که بچهها دیشب خواب خوبی دیدم. نمیدانم تعبیرش چیست؟
چهره مظلوم، ساده و بی آلایش رضا باعث شده بود که سر به سرش بگذاریم.گفتم خوابت را تعریف کن. گفت خلاصهاش این است که دیشب در خواب دیدم که درحال پروازم و همچنین خواب دیدم که بر اسب سفیدی سوار شدهام و در حال حرکتم. بچهها خوابش را به شهادت تعبیر کردند. گویا خودش هم مطمئن شد و بلافاصله رفت گلی را که از پلاستیک عقبه گلوله آر پی جی درست کرده بود آورد و به من داد و فرمود این را یادگاری ببر خانهام تحویل بده. ظهر شد و درگیری از همان محوری که گروهان شهید صولتی مستقر بودند شروع شد. وی پس از ساعتی جانفشانی و مقاومت، در اثر ترکش خمپاره همراه فرمانده گروهان دیگر در همانجا به شهادت رسید و خوابش بهخوبی تعبیر شد.
دقایقی بعد از شهادت، برای حمل پیکر آنها به عقب تماس گرفتند. از آن جایی که محور عملیاتی در معرض دید دشمن بود، آمبولانس امکان تردد نداشت. لذا بچهها سریع دو اسب وحشی سفید که قبلاً آن ها را رام کرده بودند آوردند و پیکر پاک آن دو شهید را بر اسب سفید سوار کرده و به عقب منتقل کردند.
(خاطره به نقل از محمد قربانی از همرزمان این شهید بزرگوار)
شهید صولتی پس از حماسهآفرینی در چندین عملیات، در اولین روز دی ۱۳۶۶ در اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن در منطقه چنگوله به کاروان شهدای کربلا پیوست.
موکب حضرت ابالفضل علیه السلام (جوانان هیأت عزاداران حسینی شهر عشق آباد)
عشق آباد خبر
@eshkabar
عشق آباد خبر در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/eshkabar
ارسال شده توسط:علی رجب زاده
@eshkabar