قیام امام حسین(ع) اصول مختلفی دارد که مبارزه با طاغوت،

قیام امام حسین(ع) اصول مختلفی دارد که مبارزه با طاغوت، احیای سنت پیامبر(ص)، پیروزی خون بر شمشیر، احیای امر به معروف و نهی از منکر، دوری از ذلت و دعوت از مهم‌ترین آن‌ها است.

حجت‌الاسلام «محسن قرائتی»

اولین اصل از قیام امام حسین(ع) مبارزه با طاغوت بود. دلیلش هم این است. امام حسین فرمود: «مَنْ رَأَی سُلْطَاناً جَائِراً»(بحارالأنوار، ج‏۴۴، ص‏۳۸۱) هرکس در مقابل پادشاهی ستمگر که حلال را حرام و حرام را حلال می‌کند و به مقدسات بی‌اعتنایی می‌کند، سکوت کند جرم بزرگی انجام داده است.

– دومین اصل از قیام امام حسین(ع) احیای سنت پیغمبر(ص) است. امام فرمود: من به کربلا می‌روم تا سنت جدم پیغمبر را احیا کنم. «وَ أَسِیرَ بِسِیرَهِ جَدِّی»(المناقب، ج‏۴، ص‏۸۹) من به سیرت جدی سیر می‌کنم. من می‌خواهم راه و روش جد خود را احیا کنم.

– سومین اصل از قیام امام حسین(ع) احیای امر به معروف و نهی از منکر است. ما خودمان معروف را معروف نمی‌کنیم. از مهم‌ترین امامان ما علی ابن ابیطالب است. اینکه ما می‌گوییم: حسینِ مظلوم! امام حسین(ع) صبح تا ظهر مظلوم بود. اما امیرالمومنین ۲۵ سال مظلوم بود. امام علی(ع) فرمود: ظلم مثل تیغی در چشمان و استخوانی در گلوی من است…امام حسین(ع) فرمود: امر به معروف بکن، گرچه جانت در خطر باشد.

– چهارمین اصل از قیام امام حسین(ع) دوری از ذلت است. «هیهات منا الذله»(اللهوف، ص‏۹۷) … عزاداری باید طبق فرمول باشد. اگر رهبر فرمود: قمه نه! اگر شما بگویید: بله! سر از کربلا در می‌آوریم. می‌دانید کربلا چطور پیدا شد؟ در کربلا به رهبر گفتند که نمی‌خواهیم به حرف‌هایت گوش بدهیم. کسی که به رهبر گوش نداد، یزیدی می‌شود. در غدیرخم رهبر گفت: «جانشین من علی است» گفتند: نه! تا اینکه رهبری به معاویه و یزید رسید. یزیدی که آمد و ماجرای کربلا را به راه انداخت برای این بود که روز اول به حرف رهبر گوش ندادند.

– پنجمین اصل از قیام امام حسین(ع) برای عدم محاصره‌ نظامی و محاصره‌ اقتصادی بود. محاصره‌ نظامی هفتاد و دو نفری بود. محاصره‌ اقتصادی این بود که برای علی اصغر آب نبود. اینها اصولی است که امام حسین(ع) برایش قیام کرد.

– اصل ششم می‌گوید: خون بر شمشیر پیروز است. اصل دیگر پاسخ دادن به دعوت است. پاسخ به دعوت ارزش است. دست رد به سینه‌ کسی نزنیم. یک حاج آقایی عزاداری می‌کرد. نماز و سخنرانی و مداحی داشت و در آخر هم غذا می‌داد. یک عده از آدم‌های محله فقط در مراسم شام شرکت می‌کردند. یک روز حاج آقا ناراحت شد. آقا گفت: شما خجالت نمی‌کشید؟ برای نماز و عزاداری نمی‌آیید. اما برای شام می‌آیید. شما خجالت نمی‌کشید؟ گفتند: آقا ما دیگر نمی‌آییم و رفتند. شب امام حسین(ع) به خواب ایشان آمد و گفت: چرا مهمان‌های مرا رد کردی؟ اینها بچه‌های من هستند. اینها برای سفره‌ تو که نمی‌آیند. برای سفره‌ امام حسین می‌آیند. گفت: چشم آقا! فردا شب می‌روم و آنها را دعوت می‌کنم. فرد سر چهارراه رفت و گفت: آقایان! من شرمنده هستم. دیشب به شما جسارت کردم. خواهش می‌کنم بفرمایید. قدمتان روی چشم. گفتند: چطور دیشب ما را بیرون کردی اما امشب ما را دعوت می‌کنی؟ گفت: راستش را بخواهید امام حسین به من گفت: که اینها مهمان‌های من هستند. همه شروع به گریه کردند. همین آنها را عوض کرد.

– اصل هفتم قبول دعوت است. هشتمین اصل این است که امام حسین(ع) در کربلا به ما یاد داد که دین به قدری ارزش دارد که همه چیز اگر فدا شود می‌ارزد. عصر عاشورا زینب کبری آمد و نگاهی به بدن امام حسین(ع) کرد. می‌گویند: دست خود را به زیر بدن امام حسین(ع) برد و یک مقدار بدن را تکان داد و گفت: «ربناتقبل منا هذالقلیل» خدایا این چیزی نیست. این ناچیز را از ما قبول کن.

@eshkabar
ارسال شده توسط:اݕۅطاݪݕ ږۻایے
@eshkabar

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن