✳️جُرم؛ مثل ما فکر نکردن مشکل این روزهای ما چیست؟
✳️جُرم؛ مثل ما فکر نکردن
مشکل این روزهای ما چیست؟ اقتصاد؟ سیل؟ زلزله؟ نه، مشکل ما اینها نیست. ما درد بزرگتری داریم و آنهم بیاعتمادی است. ما به هم بیاعتماد هستیم.
خیلی از ما فکر میکنیم در جامعه، کسی سر ما کلاه خواهد گذاشت. کسی از پشت به ما خنجر خواهد زد. ما خود را راستگو و دیگران را دروغگو میدانیم.
این بیاعتمادی حتی فراتر از آنچه هست رفته است و تبدیل به نفرت شده است. هرکه مثل ما فکر میکند، حق است و هر که نه ناحق. نه تنها ناحق است بلکه باید آبروی او را هم ببریم، به او تهمت بزنیم تا متوجه شود کُت تن کیست!
حال جامعه ایران خوب نیست. اخلاق در ایران سرطان گرفته است. درد ما اینجا است، آنهایی که باید فرهنگ سازی کنند، خود ضداخلاقتر از همه حرف میزنند. نگاه کنید یک امام جمعه به خراحتی بخشی از مردم کشور را که از روی پرچم یک کشور رد نمیشود، ستون پنجم میخواند.
به تلویزیون نگاه کنید. آنهایی را که دوست ندارند با هزار برچسب و کنایه به مردم معرفی میکند، آنهم با چهرهای حق به جانب. اهالی که خود را فرهنگی میدانند، همین هستند. تا کسی برخلاف آنها فکر میکنند هزار برچسب بزرگ و کوچک میزنند.
متاسفانه وضعیت به گونهای شده که “مثل ما فکر نکردن” تبدیل به یک جرم غیر قابل بخشش شده است. بیتی از یک ترانه به شدت روایت کننده حال و روز ماست:« حرفِ من مُجرم نبود/گرچه رفت بالای دار»
خیلی از ما دم از آزادی بیان و اندیشه میزنیم اما حاضر نیستیم حرف طرف مقابل را بشنویم. نه تنها حاضر نیستیم گوش کنیم بلکه برچسب هم میزنیم.
باید به دنبال پاسخی برای این سوال باشیم که چرا به اینجا رسیدهایم؟ این جامعه همان جامعهای است که مردم همدیگر را «برادر» و «خواهر» صدا میکردند. برادر و خواهری از باثباتترین و پراعتمادترین رابطههاست.
از آن فضا رسیدیم به فضای دشمنانی که پشت دو دژ محکم پناه گرفتهاند و از پشت دیوارها به هم تیر شلیک میکنند. این دژ هم فضای مجازی است. آدمها این روزها خود واقعی را در شبکههای اجتماعی نشان میدهند.
فردی نظرش در مورد یک اتفاق را بیان میکند. سیل ناسزا و برچسب به سمت او روانه میشود. مگر داریم مگر میشود؟ ما همه را محکوم میکنیم اما وقتی به عرصه عمل میرسیم، چشممان را بر تمام مسائل میبندیم و فقط به دنبال زین کردن اسب خود هستیم.
در جامعهای که همه خود را «حق» میدانند، انسانیت اولین قربانی است. تقریبا همه در حال گل کردن آب هستیم بدون این که توجه کنیم، در فرودست انگار، کفتری میخورد آب.»
حرف زدن با هم را بلد نیستیم. همین باعث شده است که تا کسی نظر مخالف ما را میدهد، تیر و کمان را برمیداریم و تیرهای فحش به سراغ او میرویم.
مثل آدمهایی شدهایم که در حال صعود به کوه هستند اما برای رسیدن به قله به جای اینکه دست همدیگر را بگیرند، از روی هم رد میشوند.
باید دوباره اعتماد را به جامعه تزریق کنیم. باید به هم یادآور شویم که حق نیستیم و دیگران هم دارای اندیشه، تفکر و حق هستند. باید در مدارس به فرزندان ایران آموزش دهیم که یادبگیرند گوش کنند، برچسب نزنند و خود را برتر از دیگران ندانند و فقط خود را نبینند.
✍️مصطفی داننده
http://t.me/hamid_yazdanian
@eshkabar
ارسال شده توسط:Ahmad Rajabzadeh
@eshkabar