شعر شماره (۱) به قلم
شعر شماره (۱)
به قلم احمد ملکی
کرونا کرده در شهر شوق پرواز
به آسانی شود با فرد،دمساز
شروع کرده به عید دیدن زه بهمن
بریزد تخم خود هرجا یه خرمن
پرد از شهرکی بر شهر دیگر
زه این استان به آن استان و کشور
نماید مبتلا هر انس و جنی
تفاوت نیست براش هر جنس و سنی
قریب است عمدتا با فرد بیمار
ندارد با نظیفان آن چنان کار
رفیق دست و ابدان کثیف است
بروی البسه ،اجناس و کیف است
مقاوم باشه این ویروس، نه روز
همین اول ندارد درد جان سوز
به کم کم می کند خود را عیان ،آن شکارش می شود آرام، کم جان
تب و لرز و بدن درد هست نشانش
ریه و شش بود جا و مکانش
نفس را می کند کویید نابود
به سرعت جان انسان می شود دود
اگر کردی رعایت امر بهداشت
شود در این فضا امید برداشت
نباید در برش خود را ببازی
بگیرش هموطن او را به بازی
هر آنکس که بشوید پا و دستش
بدون شک دهد او را شکستش
اگر کردی ملک اینجا نصیحت
عمل بنما خود این راه و طریقت
@eshkabar
ارسال شده توسط:Ahmad Rajabzadeh
@eshkabar