داستان کوتاه راننده یکی از وزراء تعریف میکرد: روزی داشتیم با


داستان کوتاه

راننده یکی از وزراء تعریف میکرد:
روزی داشتیم با وزیر میرفتیم، وزیر بمن گفت: راست میگن اوضاع مملکت خرابه
گفتم: چطور جناب وزیر؟

ایشان با لحن متفکرانه‌ای گفت: وقتی تعمیرگاه ماشین بادمجان هم بفروشه دیگه فاتحه مملکت خوندس…

خیلی به خودم فشار آوردم بفهمم که چی گفته
طاقت نیاوردم گفتم: از کجا فهمیدید قربان؟ ایشان با انگشت مبارکشان‌ مغازه کنار جاده را نشان داد

روی درب تعمیرگاه نوشته شده بود
” بادِ مجانی موجود است “

تازه فهمیدم دکترای جعلی چه به روز مملکت آورده…

#من_هم_ماسک_میزنم
عشق آباد خبر
@eshkabar
ارسال شده توسط:۰۹۱۳۲۵۰۲۰۳۹ علی رجب زاده
@eshkabar

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن