وقتی دین و ایمون در قدیم بود دنیا این شکلی

وقتی دین و ایمون در قدیم بود
دنیا این شکلی بود

دل تنگم دوباره سادگی کرد……
بـازم یـاد زمـان بچگی کرد……
دلم یاد بیست سال پیش کرده
هـوای بـستگان خویش کرده
همان موقع که دلها شاد بودند
هـمـه دل زنـده و آبـاد بودند
همه کوی وگذرلطف و صفا بود
سـخـن از مهربـانی و وفـا بود
قدیما زندگی رنگـی دگر داشت
زمونه ریتم وآهنگی دگر داشت
یه رنگی بود و لطف و مهربانی
سـرور و جشن بود و شادمانی
قدیما هیچکس نامردی نمیکرد
کسـی ابـراز دلسردی نمی کرد

وقتی دین و ایمون نباشه دنیا این شکلی میشه

چرا بازار نـامـــردی شلوغه !؟
چرا مهر و وفــاداری دروغه !؟
چرا مهـر و محبت کیمیـا شد؟
همه دنیا پر از رنگ و ریا شد…..
چطوری بسته شددرهای رحمت
کجا رفت آن همه مهر و محبت
چرا مردم شدند در غم گرفتار…
دلـم تنگه از این آشفتـه بازار
بگو رحم و مروتها کجا رفت؟ جوانمردی فتوتها کجا رفت؟
بـرادر بـا بـرادر جنگ داره …..
پدر از بچه خود ننگ داره ……
پدر سالاری از بن ریشه کن شد
پسر سالاری و خر در چمن شد
جوان تا ظهر زیر رختخوابه …..
پدر بیچــاره در رنـج و عذابه..
قدیما که همش حرف پسر بود
عـصای پیــریِ دست پدر بود
کنون برخی پسرها بی بخارند
تعصب مـردی و غیرت ندارند
نمى دانم چـرا دنیا عوض شد
همه دلها پر از کین و غرض شد
نـهــال آرزوها بی ثمر شد …….
برادر از برادر بی خبر شد ……….
دگر حرفـی ز عمو و دایـی نیست
چه شد خاله،خبر از زندایی نیست
پســر خاله نمی گیرد سراغت …
نمی روید گلی دیگر به باغت……
همـه فـامـیـل از همدیگه دورند
چرا اینگونه سرد و سوت و کورند
بسی لعنت به این رسم زمونه …
به این دنیـای بر عکس وارونه
یکی ماشیـن میـلیاردی سـواره
یکی هم یک موتور سیکلت نداره
یکی در پول و ثروت غوطه ورشد
یکی هم از نداری در بـه در شد
یکی املاک و صدها خانه داره
یکی مـحتاج یک پـول اجاره
یکی درگیر درد بی علاجه …..
یکی دنـبــال وام ازدواجــه
یکی میمـیره از درد خـماری
یکی در پارتی و شب زنده داری
ببخشیدکه این دل سادگی کرد
دلش یاد زمان بچگی کرد……
@eshkabar
ارسال شده توسط:۰۹۱۳۲۵۰۲۰۳۹ علی رجب زاده
@eshkabar

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن